به سراغم بیا..
یک بار هم وقتی منتظرت نیستم به سراغم بیا...
بگذار خیالم غافلگیر شود . . .
زمزمه های زندگی
یک بار هم وقتی منتظرت نیستم به سراغم بیا...
بگذار خیالم غافلگیر شود . . .
به پشت سرم نگاه کردم گفتم شاید هنوز کسی مرا دوست داشته باشد،
اما افسوس . . .
که همه کاسه ی اب به دست گرفته ومنتظر رفتن من بودند . . .
امشب غم هایم برایم مهمانی گرفته اند
و من میخواهم بترکانم
تمام بغــــــض هایم را…
کاش میدانستم........ کاش میدانستم پس از مرگم اولین قطره اشک از چشمان چه کسی فرو خواهد ریخت و آخرین کسی که فراموشم خواهد کرد کیست تا قبل از مرگم جانم را برایش فدا کنم.. اگر میدانستم در پس هر سلام، خداحافظ است، هرگز سلامت نمیکردم اگر میدانستم در پس هر دیدن، عاشقی است، هرگز نگاهت نمیکردم اگر میدانستم در پس هر آشنایی، جدایی است، هرگز آشنایت نمیشدم حالا که سلامت کردم، نگاهت کردم و آشنایت شدم پس بدان تا ابد دوستت دارم.
خدایا من چه تنهایم که تنهایی چه دلگیره!
سراغ کلبه ما را کسی جز غم نمیگیره!
سکوت سرد خاموشم صداش تا آسمون میره!
خدایا بی کسی سخته دلم آروم نمیگیره!!
• در این دنیا که حتی ابر ، نمی گرید به حال ما، همه از من گریزانند، تو هم بگذر از این تنها..
تسبیحی بافته ام .... نه از سنگ ... نه از چوب ... نه از مروارید ... بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام ... تا برای شادمانیت دعا کنم ....
دلت که تنگ یک نفر باشه ... اگه خود خدا هم بیاد تا خوش بگذره و لحظه ای فراموش کنی ... فایده ای نداره ... تو دلت تنگ شده ... واسه همون یک نفر هم تنگ شده !
ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ
ﺩﺳﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ
ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺵ
ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ...
ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺗﺎ ﻧﺎﻛﺠﺎ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ....
ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺪ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻟﺮﺯﺍﻧﺪ
ﻓﺮﻕ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺩ
ﺁﻏﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻫﺴﺖ
ﺑﺎ ﺁﻏﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺣﺘﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻓﺮﻕ ﻫﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻲ : ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺁﺭﻩ
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ : ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ؟
ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : مردونه ی مردونه.........
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته.....
فراموش کردن تو هنر می خواهد
و من
بی هنرترین انسان عالمم...
یه وقتای آدم اونقدر تنهاست که
آرزو داره یکی صداش کنه
حتی اشتباهی...!!
بعضی شب هاحال عجیبی دارم…
یه دلتنگی
یه بغض
یه دلواپسی بزرگ
نه بخاطراینکه تنهام…
نه…
بخاطراینکه بریدم…
حتی ازخودم…
امشب هم مثل هرشب ازاون شب هاست..
بهش گفتم دیگه نمیخوامت ، خندید و رفت! تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود...
یه وقتایی هست
نه " گریه کردن " ارومت میکنه
نه " نفس عمیق "
نه " یه لیوان اب سرد"
ونه "داد زدن"
یه وقتایی هست که فقط نیاز داری
"بمیری"همین ....
دنیاااااااااااااااااا
سوت پایان را بزن...
صداقت من حریف دروغ این زمانه نمیشود!!!
دلم پر است...
انقدر که گاهی
اضافه اش از گوشه ی چشمانم می چکد !!!
خواسته یا ناخواسته میگم: مواظب خودت باش
مواظب خودت باش یعنی فکرم همش پیش توئه
مواظب خودت باش یعنی برام مهمی
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم
مواظب خودت باش یعنی خدا پشت و پناهت
مواظب خوت باش یعنی دلم واست خیلی تنگ میشه
.
♥ دلتنگی ♥
حسی ست که یکباره
تمام وجودتت را
به آتش میکشد...!
روزا بی تو
به هر جان کندنی هم باشد می شود دوام آورد
اما انصاف کن
با شبی که پر از یاد توست چه کنم!؟
.
.
.
بی تو....
وقتی خسته ام وقتی کلافم وقتی دلتنگم...
.
.
بشقاب ها را نمیشکنم!!!
شیشه ها را نمیشکنم!!!
غرورم را نمیشکنم!!!
دلت را نمیشکنم!!!
.
.
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد این
بغض لعنتی ست...که میشکنم!!!
اگر روزی داستانم را نقل کردی:
بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد
بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت
بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست
بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد
و
شاید بد بود اما
بدی کسی را نخواست...!
دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے مـَن ..
.مـَرد یـَعـنـے تـِکـیـﮧ گـآهـے اَمـن
یـَعـنـے بـوسـﮧ اے اَز روے دوست دآشتـَن
، بــِدون ِاَنـدَکـے شـَرم !
دَر ذِهـن زَنآنـﮧے مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے کـوه بـودَن ..
پـُر اَز سـِخـآوَت ،
پـُر اَز حـَیـآے مـَردآنـﮧ دَر کـِنـآر ِ ایـن اُبـُهـَت
، لـوس شـُدَن ـهـآے کـودَکـآنـﮧ ! :)
دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے خـوش ـبـیـن مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے دوست مـےـدآرَمـِت ،
تـو هـَر لـَحـظـﮧ بـآ مـَنـے!
تـو مـَردے ..مـَن بـے تـو بـآ تـَمـآم آفـَریـنـِش بـےگـآنـﮧاَم!
کـآفـےـست دَست ِ رَد بــِزَنـے!مـےـرَوَم پـے زِنـدِگـے اَم ،
بـَرآے آرآمـِشَت تـآ بــِدآنـے چــِقـَدر مـُحـتـَرَم َـست ایـن
آسـآیــِشـَت ..
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…!
عــــادت نـــدارم درد دلـــــم را
به هـمه کــــس بگویـــم
پس خاکـــــش میکنم زیــر چهـــــره ی خنــــدانم…! ! !
تا همـــــه فکـــــر کننــــد . . .
نه دردی دارم و نه قلبــــــــــــــی
همیشه که باشی، خسته می شوند؛
مردمانی که اگر نباشی، می گویند: بی معرفتی ...!